این سه روز هم گذشت...
انگار همین دیروز بود که داشتم وسایل رو جمع می کردم و آماده می شدم.....
بله این سه روز گذشت........سه روز معتکفی و خدایی شدن و ... هم گذشت.....
ان شاءالله به امید خدا دیگر ناامید نشوم و مثل پارسال.........
آری گذشت و ان شاءالله نیز بخشیده شدیم........
نمی دونم چه حکمتی داشت ولی در آخرین لحظه ها چه کسایی که التماس دعا
کرده بودند و چه نکرده بودند و.... همه و همه در همون لحظات به یادم افتادند و
خداروشکر همه رو دعا کردم و شرمنده نشدم............
"ان شاءالله همه عزیزان عاقبت بخیر بشن و به حاجت ها و آرزوهای خیرشون برسند"
این بود دعای من در همون لحظات...........
خدایا شکرت
یاعلی
بالاخره وسایلم رو جمع کردم
و یواش یواش دارم آماده میشم برای خدایی شدن،برای بخشش،برای ...
"" بوی عشق می آید
بوی زیبایی، بویی از جنس عطر بهشت،
بویی از جنس دوستی عاشقانه، بویی از جنس راز و نیاز، و نزدیکی به معبود.
از سفرت چه خبر؟
فدای اشک چشمان معتکف،
به آن که گدای خانه اش بودی دعایم کن! ""
از همه عزیزان خواهشمندم من بی لیاقت رو حلال کنند تا خداوند هم
مرا ببخشد و حلال کند ان شاءالله........
اگه بدی چیزی دیدید که میدونم بد بودم خواهش میکنم ببخشید و حلالم کنید.....
به خاطر همه چی از همه عزیزان عذرمیخوام.....
یاعلی
پدر یعنی عشق.....آرامش......
یعنی گذشت.....
یعنی باش تا من هم باشم.....
چه دردیست در میان جمع بودن
ولی در گوشه ای تنها نشستن
برای دیگران چون کوه بودن
ولی در چشم خود آرام شکستن
برای هر لبی شعری سرودن
ولی لبهای خو همواره بستن
به نزد عاشقان چون سنگ خاموش
ولی در بطن خود غوغا نشستن
به غربت دوستان بر خاک سپردن
ولی در دل امید به خانه بستن
به من هر دم نوای دل زند بانگ
چه خوش باشد از این غمخانه رستن..!
سختی تنهایی را وقتی فهمیدم
که دیدم مترسک
به کلاغ می گوید:
هرچقدر دوست داری نوک بزن
فقط تنهام نذار!!